643- Manipulation

در هر ارتباطی افردا میتونند روی احساس و عاطفه همدیگه تاثیر بذارن، ولی خب بعضی از آدم‌ها توانایی و وسواس عجیبی در این دارن که عواطف مارو دستکاری کنن و به سرعت می‌تونن روحیه و مود ما رو خوب یا معمولی، به بسیار بد تبدیل کنند.

واژه ای که اون بالا نوشتم یعنی دستکاری روانشناختی یعنی بعضیا دنبال یک راهکاری هستند که روی ذهن طرف مقابلشون تاثیر بگذارند، یعنی یه جورایی با زرنگ بازی چیزی که میخوانو قالب کنن تا به اون چیزی که طبق میل و باب دلشون هست برسند، حالا با بازی دادن فرد مقابلشون اون ها رو به سمتی هدایت می کنند که مطابق میلشون باشه. این لعنتیا بطور خودآگاه یا ناخوداگاه بلدند چطور در افراد احساس ناکارآمدی، بی‌لیاقتی، بیهودگی، بی‌استعدادی، خشم یا حتی افسردگی ایجاد کنند.

اغلب این دست رفتارها(دستکاری روانشناختی) بطورِ پررنگ در سه نمونه از افرادی دیده میشه که توی اختلال شخصیتشون به لحاظ رفتار و تفکر اشتراکات زیادی دارند؛ ۱- خودشیفته ها ۲- شخصیت های نمایشی ۳- شخصیت مرزی.

این آدم ها بسیار ذهن خلاقی دارند و بسیار باهوشند و خب عمدتا احساس هم دردی ندارند و ادراک عاطفی و احساسی در اونها قدری ضعیفه. عاشق این هستند که کاملا به فرد مقابلشون تسلط داشته باشند، اغلب بخاطر سرگرمی و قدرت طلبی دست به همچبن رفتارهای پرخطری میزنند و یک شوخ طبعی مفرطی دارند که فرد رو ابتدا شیفته خودشون میکنند و بعد درنهایت همین سبک ارتباطی حرف هاشونو میزنند. دریک کلام یک احساس ناامنی بدی رو به وجودفرد مقابلشون تزریق میکنند. تعهدی به قول و قرارشون ندارند و درطورانی مدت همین افراد باعث ایجاد احساس ناامنی و بی اعتمادی به دیگران میشوند.

عمده ترین علتی که میتونن موفق عمل کنند اینه که نقطه ضعف های فرد مقابلشون مطلعند و دست روی همون ها میذارند. ترفندهای رایجی که بکار می برند؛ تظاهر به بی گناهی،بوجود آوردن احساس گناه و پشیمانی، شکایت‌کردن از مخاطبشون، دروغ‌گویی،سرزنش کردن، انکارکردن، چاپلوسی، فرافه کنی و بمباران عشقی شدید و کوتاه مدت‌.

حالا احساساتی که فرد مقابل ممکنه تجربه کنه وقتی دچار دستکاری روانشناختی میشه متفاوتند ولی عمده ترینش اینه که فرد احساس کافی بودن دیگه نمیکنه، هربار که فرد میخواد ازاوضاع شکایت کنه ورق بطرز عجیبی برمیگرده و مقصر خودِ فرد شناخته میشه کلید واژه مهم نیست ممکنه زیاد از اون ها شنیده شه، اون آدم حس میکنه دائم باید خودشو به طرفش اثبات کنه وگرنه احساساتش به رسمیت شناخته نمیشه، دائم درگیری ذهنی داره و کم کم شک میکنه به خودش و حتی توی تصمیم گیری هاش نمیتونه قاطعانه عمل کنه و حس میکنه یه طفل نوپاست و باید مراقبش باشند.