204- بجز من

ساخت وبلاگ

یعنی کی می تونه بجز من این موقع شب بلند شه شیر قهوه درست کنه و بعد با بی میلی بهش زل بزنه؟هوم؟لیوان شیر قهوه ام جلومه و من صورتمو بردم جلوی بخارش و دست چپمو بعنوان تکیه گاه میذارم زیر چونه ام و  زل می زنم به لیوانم. هی با انگشت شصت و سبابه ام میچرخونمش، نفسم عمیق می شه،بی حوصله بلند میشم میرم توی آشپزخونه و تمام محتویات لیوانمو خالی می کنم توی سینک.

برمیگردم توی اتاقم و می شینم لبه ی تختم و اطرافمو نگاه می کنم . همه چیز مرتبه و هیچی نیست که یکم بتونه منو سرگرم کنه ،موهامو از جلوی چشمام می زنم کنار،دفترهامو نگاه می کنم و 3تا سررسید سال 98 که یکیشون سی صفحه اش استفاده شده و بقیش نو هستن و بلا استفاده. اعصابمو خورد می کنه انفعالم تو گذشته دلم میخواد نبینمشون،دوتاشو یه جوری پرت می کنم زیر تختم که فکر کنم منهدم شدن .باز بلند میشم بیرونشون میارم.

روزا رو ورق میزنم،تهش می گم بره گمشه میندازمشون سطل آشغال وباخودم میگم این نیز بگذرد . گوشیمو برمی دارم و میام وبلاگ که بنویسم و خالی شم . حقیقتا دلم نمیخواد انقد مودی باشم ولی خب فعلا به خودم آوانس می دم تا آخر98 حق دارم هر غلطی که خواستم انجام بدم و برنامه های 99رو هم بنویسم.

چقدر فردا کار کردم...چقدر مغزم پره...ای خداشکرت

 

مکن زغصه شکایت...
ما را در سایت مکن زغصه شکایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5fateme19976 بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 5:52